تاثیر روان بر جسم
ریشههای روانی درد در بدن
دردها را میتوان برحسب نوع آنها به 3 دسته اصلی تقسیم کرد:
1. دردهای جسمی
دردهایی مانند شکستگی، زخم، سوختگی، بریدگی یا دردهای اندامی مانند آپاندیسیت، درد دندانی و… را دردهای صرفاً جسمی میشناسیم. در واقع پایانههای عصبی در آن ناحیه توسط عوامل عفونی یا ضربههای وارده تحریک میشوند و فرد احساس درد میکند.
2. دردهای ناشی از پایین آمدن آستانه احساس درد
بعضی از بیماریهای عصبی ممکن است آستانه احساس درد را در مغز پایین بیاورند. در این حالت، فرد زودتر درد را حس میکند. هر انسانی ممکن است در ماه یا هفته سردرد، کمردرد و دردهای گذرای اسکلتی- عضلانی را در قفسه سینه، شانه و… داشته باشد. دوش آب گرم، کمی استراحت و گاهی مصرف مسکن ساده میتواند این درد را ساکت کند تا بار دیگری که چنین دردی پیش بیاید. اما در فردی که افسرده است، همین درد گذرا به این راحتی خوب نمیشود. مثلاً چنین فردی ممکن است یک ماه کمردرد داشته باشد؛ اما هر چه دکتر میرود و معاینه و آزمایش میشود، علتی برایش پیدا نمیشود. به عبارتی آستانه تحمل درد در فرد افسرده بسیار پایین آمده است. این مسأله در سایر بخشهای زندگی هم به همین شکل است. چنین فردی به راحتی در شرایط سخت عصبی میشود، گریه میکند، زودرنج است و…
3. دردهایی به عنوان اختلال تبدیلی
قسمت سوم دردها انواعی هستند که به آنها دردهای تبدیلی میگوییم. در این حالت، درد جایگزین علامت روانپزشکی و روانشناختی شده است؛ چون علامت روانپزشکی خیلی خریدار ندارد. مثال سادهاش این است که اگر خانمی به همسرش بگوید حال و حوصله ندارم، عصبی هستم و… همسرش بهدرستی درک نمیکند که منظورش چیست و به آن بیتوجه است؛ اما اگر همین خانم بگوید سرم یا شانهام درد میکند، شوهرش به این مسأله توجه میکند. بنابراین بعضی دردها نمونههای تبدیلشده علایم روانی هستند و واقعاً دردی وجود ندارد.
دردهای تبدیلی را نباید با روشهای جلب توجه اشتباه گرفت. وقتی صحبت از جلب توجه است، مسأله حالتی عامدانه دارد؛ اما در دردهای تبدیلی مشکلی وجود دارد که از ناخودآگاه فرد و روان او سرچشمه میگیرد.
خطر مسکنهای آرامکننده
در مورد مصرف مسکن باید این نکته را یادآور بشوم که گاهی مسکنها اعتیادآور میشوند و افرادی که زیاد مسکن میخورند، زیاد دچار درد میشوند. در واقع درد در این افراد میتواند به نوعی علامت ترک باشد. وقتی فرد بدنش را عادت میدهد و شب و روز مسکن میخورد، به محض آن که مسکن را نخورد، جایی از بدنش درد میگیرد و این اصلاً علامت خوبی نیست. بنابراین به جای پوشاندن درد با مصرف مسکنها، به فکر چارههای درمانی باشید.
همپوشانی دردها
بین این 3 نوع دردی که عنوان کردیم، نوعی همپوشانی هم وجود دارد. یعنی گاهی درد خفیف و واقعی هست؛ اما علایم افسردگی یا فشارهای عصبی و روحی باعث میشود تا آن درد بیشتر احساس شود. در واقع آسیب جسمی، هر چند خفیف، کار تخریبی خود را در بدن میکند. حالا گاهی بین بیماریهای اعصاب و بیماریهای جسمی ارتباط وجود دارد. مثلاً گاهی ممکن است زخم کوچکی در معده که به سادگی و با یک رژیم غذایی میتواند رفع بشود، در شرایطی که فرد مضطرب میشود و بر اثر ترشح هورمونهای استرس و به تبع آن تولید بیشتر اسید معده زیادتر بشود. اما اگر صرفاً بیماری روان باشد و تنها احساس درد بدون علت جسمی باشد، بعید است که به تنهایی آسیب جسمی در پی داشته باشد.
بیماریهای جسمی روانی
بیماریهای گوارشی، فشار خون و سردردها بهخصوص انواع تنشی و میگرن از جمله بیماریهایی هستند که به شدت با بیماریهای روحی، افسردگی و اعصاب مرتبط هستند. بعنوان مثال، پزشک مغز و اعصاب به بیمار داروهای ضدمیگرن میدهد و میبیند حملات به شدت کم شدهاند؛ اما کنترل کاملی ایجاد نشده که علت آن وجود زمینههای افسردگی، اضطراب و روحی در فرد است. به بعضی از بیماریها سایکوسوماتیک گفته میشود. یعنی تقریباً در حیطه درد، همان نوع دوم درد است که صحبتش را کردیم. تقریباً همه بیماریها تا درصدی به این شکل هستند؛ اما بعضی از آنها به شدت این ویژگی را دارند که فشار خون، آسم و زخم معده از جمله آنها هستند. به عبارتی افراد مبتلا به این بیماریها تا زمانی که از نظر روانی شرایط پایداری نداشته باشند، بیماریشان هم بعید است که کنترل بشود.
ناراحتی روحی ما را جسماً بیمار نمیکند
این که فردی صرفاً به علت وجود ناراحتیهای روحی و عصبی مانند افسردگی، دچار بیماری جسمی بشود، وجود ندارد. یعنی این که فردی افسرده باشد و فشار خون بگیرد، امری امکانپذیر نیست و نمیتوان گفت که ناراحتی روحی منشأ بروز آسیب میشود. البته شکل دیگری از آن را میتوان تصور کرد. مثلا دیده شده افرادی که دچار روماتیسم هستند، افسردگی در آنها بیشتر است؛ اما این که بگوییم افسردگی باعث ایجاد روماتیسم بشود اصلاً وجود ندارد، یا در آسمیها وجود حملههای اضطرابی بیشتر است؛ ولی این که به علت اضطراب مبتلا به آسم بشوند خیر.
دردهای چرخشی
اگر دردهایی که تصور میکنیم از اعصابمان است، همیشه در یک ناحیه باشد، میتواند نشانهای از این باشد که واقعاً در آن عضو یا ناحیه مشکل و آسیبی وجود دارد. برای مثال، فردی که همیشه در شانهاش درد احساس میکند، درد او میتواند احتمال وجود آسیب خفیفی در ناحیه شانه باشد که استرس و نگرانی آن را به شکل تشدیدشدهای افزایش میدهد. اما اگر درد در نواحی مختلف جابهجا بشود، احتمال میرود که فرد دچار اختلال روانی باشد.
بیماریهایی مانند بعضی روماتیسمها وجود دارند که تورم و دردهای جابهجاشونده دارند؛ اما این مسأله فقط با علامت درد همراه نیست و علایم دیگری مانند تورم، قرمزی، جمع شدن مایع و… دارد که مشخص میکند مشکل جسمی است.
دنبال تشخیص درست باشید
گاهی بیمار به پزشک مراجعه میکند و از دلدرد شکایت میکند؛ اما پزشک با گرفتن شرح حال او را برای گرفتن نوار قلبی هم میفرستد. در اینجا بیمار باید متوجه شود که این مسأله تنها برای گرفتن پول از او نیست و باید تشخیص درست انجام شود؛ چون ممکن است مشکل و درد قلبی باشد که بیمار آن را با مشکل معدهاش اشتباه گرفته است. بنابراین بهتر است برای هر درد ریشهای عمل کنید و با مراجعه به متخصص علت آن را پیدا کنید و به دنبال درمان باشید. مصرف مسکن میتواند در آن لحظه مشکل را حل کند؛ اما درمان درست و ریشهای نیست و توصیه نمیشود.
درد را جدی بگیرید
هر زمان دردی را در عضوی از بدنتان حس کردید که گاهی تکرار هم میشود، آن را جدی بگیرید و برای تشخیص علت به متخصص مراجعه کنید. البته منظورم این نیست که اگر یک بار کمرتان درد خفیفی گرفت، سریع به پزشک مراجعه کنید؛ بلکه اگر این درد تکرار شد یا همراه علایمی بود، آن را به تصور این که از اعصابتان است یا خودش خوب میشود با مصرف مسکن به فراموشی نسپارید. باید بدانید درد بیماری نیست؛ بلکه علامت وجود مشکل است. اگر درد در ناحیهای از بدن بعد از مصرف مسکن پس از مدتی بازگشت، نشانه هشداری قابل توجهی است و باید فکری برایش کرد.
برچسب اعصاببیماری های جسمی به علت فشار روانیبیماریهای جسمی روانیتأثیر اعصاب و روان بر دردهای جسمیتاثیر مشکلات روانی بر بدنتاثیر مشکلات روانی بر جسمجسم روان را بیمار می کندخطر مسکنهای آرامکنندهدرد در زمان مشکل روانیرابطه ی جسم و روانروانریشههای روانی درد در بدنسلامت روان چگونه بر سلامت جسم اثر میگذاردمشکلات روانیناراحتی روحی ما را جسماً بیمار نمیکند
64 دیدگاه در خصوص “تاثیر روان بر جسم”